درباره وبلاگ


اگر دنياي ما دنياي سنگ است بدان سنگيني سنگ هم قشنگ است اگر دنياي ما دنياي درد است بدان عاشق شدن از بهر رنج است اگر عاشق شدن پس يک گناه است دل عاشق شکستن صد گناه است .
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 4
بازدید کل : 14897
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


"ymsgr:sendim?آی دی ياهو شما">
<


 

بنر هدر رایگان

ورود به سایت
Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
کد جست و جوی گوگل ابزار پرش به بالا

آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 4
بازدید کل : 14897
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

نام شما :
ايميل شما :
نام دوست شما:
ايميل دوست شما:

Powered by Night-Skin
♥ Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ عشــــــــقƸ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ♥
زندگی گره ای نیست که در جست و جوی گشودن آن باشیم. زندگی واقعیتی است که باید آن را تجربه کرد.




 چه عاشقانه است این روزهای ابری

 

چه عاشقانه است قدم زدن زیر باران غم تنهایی

 

چه عاشقانه است شکفتن گلهای اقاقیا

 

چه عاشقانه است قدم زدن در سر زمین عشق

 

و من

 

چه عاشقانه زیستن را دوست دارم

 

عاشقانه لا لایی گفتن را دوست دارم

 

عاشقانه سرودن را دوست دارم

 

عاشقانه نوشتن را دوست دارم

 

عاشقانه اشک ریختن را...

 

دفتر عاشقانه ی من پر از کلمات زیبا در نثار

 

بهترین و عاشقانه ترین کسانم...

 

و من

 

عاشقانه می گریم...

 

عاشقانه می خندم...

 

عاشقانه می نویسم...

 

و در سکوت تنهایی عاشقانه می میرم



یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, :: 21:8 ::  نويسنده : pourya

 


می نشینم

 به التماس دریای غروبی رنگ و

می بوسم

مروارید طلوعی رنگ را...

می بویم

 باغچه ی نمناک و

در آغوش می گیرم

غنچه گل سرخ را...

می بینم

اشک باران را و

قد می کشم زیر سایه برگ نجیب

مرا ببخش 

تقصیر من نیست

می خواهم ببینم،

امّا

امان از دست این

دنیای بی ذوق!



یک شنبه 15 آبان 1391برچسب:, :: 21:2 ::  نويسنده : pourya

 

انکار نمی کنم،زندگی خوب است

اینجا همه چیز است

آینه،قرآن،ظرفی آب

تسبیح،شمع،دیوان حافظ

در کنار خوابهای یاسی رنگ!

مرا ببین،نگاه کن مرا

ار حنجره کوچه صدایت کردم

افسوس!

میان باد پیچید،همه فریاد من

نگاه کن مرا، مراببین

در این تنهایی

در پشت فاصله ها

بالهای چشمانم را می بندم

شاید بیایی...

تکرار می کنم، زندگی خوب است....



یک شنبه 14 آبان 1391برچسب:, :: 20:58 ::  نويسنده : pourya

 

http://angelmovies.org/wp-content/uploads/2008/12/wallpaper3.jpg


درناکجا آباد دنیا

در شهر مترسک های مرده

ستاره ها به دنیا می آمدند

انها میخندیدند 

 میرقصیدن

آنها فرشته هایی داشتند

ستاره ها با شبنم های پاکی فرشته ها غسل داده میشدند

ولی ..

یواش یواش

آرام آرام

آغوش های کثیف موشهای فاضلابی شهر

آدمک های بی جان کشور

ستاره ها رو بی فروغ کردند

آنهارا کشتند و کور کردند

ستاره ها دگر نمیخندیدند

نمیرقصیدند

نمیخواندند

شراب شاد نمینوشیدند

چون ...

چون فرشته ها رفتند

فرشته ها رفتند و ستاره ها کور شدند

...

...

سالهاست که ستاره ها با دست مترسک ها بی فروغ میشدند

فرشته ها میروند

ستاره ها کور میشوند

مدت هاست که بازی تکرار میشود

موش های فاضلابی تکرار میکنند

ستاره ها و فرشته هارو جدا جدا میکنند




یک شنبه 26 آبان 1391برچسب:, :: 16:10 ::  نويسنده : pourya